احد عظیم زاده متولد سال ۱۳۳۶، یکی از موفقترینها در زمینهی ثروت آفرینی است در این نوشته خدمت شما هستیم با زندگی نامه احد عظیم زاده. کودکی که در ۷ سالگی پدر خود را از دست داد و تا ۱۳ سالگی روزها قالی میبافت و شبها درس میخواند. کودکی که گرچه به دوش کشیدن و حمل پشتی و قالیهای کوچک از اسفنجان یا اسکو برای فروش به شهری دیگر، تنها برای سود یکی دوتومانی، شانههایش را خم میکرد اما سقف آرزوها و تلاشهایش را کوتاه نکرد.
زندگی نامه احد عظیم زاده
کودکی احد عظیم زاده
وی در خاطراتش بیپروا از حسرتها و محدودیتهایش میگوید؛ از فشارهای مالیای که موجب شد تحصیلات خود را بیش از سطح دیپلم نتواند ادامه دهد. در ۱۹ سالگی سرمایه احد به ۲۰ هزار تومان میرسد که آن را هم مادر و برادرش از او قرض میگیرند و بعدا با زحمت بخشی از آن را برمیگردانند. بعد از آن چون احد کفالت مادر خود را بر عهده داشت دوره سربازیاش زیاد طول نمیکشد و پس از ۱۷ روز به خانه بازمیگردد. ازدواج میکند و از بین دو آرزوی خود یعنی خلبان شدن و پولدار شدن، قید خلبان شدن را میزند. او پس از سالها دریافته بود برای رسیدن به ثروت، کار و تلاش بهتنهایی کارساز نیست.
شروع کار احد عظیم زاده
با پیروزی انقلاب بهرغم محدودیتهایی که در آن زمان وجود داشت عظیم زاده تلاش کرد تا کارگاه کوچک قالیبافی خود را دایر کند؛ او میدانست برای توسعه کسب و کار خود باید به فراتر از مرزهای داخلی بیاندیشد. احد که از عزت فرش ایرانی در بیرون از مرزهای ایران باخبر بود فتح بازارهای بینالمللی را در سر میپروراند. با این حال برای او که نه به زبانهای خارجی مسلط بود و نه از اصول تجارت خارجی و صادرات سردرمیآورد، این کار کمی سخت مینمود. عظیم زاده فقط شنیده بود آلمان مرکز تجارت فرش است.
زندگی نامه احد عظیم زاده
وی برای کسب ایده از دو برادر تاجری که مقیم آلمان بودند و با آنها از قدیم آشنا بود درخواست دعوتنامه میکند. همین کافی بود تا به هامبورگ سفر کند. آن دو برادر قبل از او این راه را پیموده و رموزی میدانستند که میتوانست کلیدهای طلایی تجارت را در دستهای احد جوان قرار دهد. عظیم زاده در این سفر به سالنها و انبارهای فرش سرکشی کرد و با سلیقههای بازار هدف خود آشنا شد. در آلمان متوجه شد تجارت فرش در سوئیس به واسطه حضور تجار ثروتمند عرب در آن کشور سود بیشتری را نصیب وی خواهد کرد، پس عازم ژنو شد.
خود عظیم زاده در این باره میگوید:
بهطور اتفاقی در یک هتل در ژنو با تاجری ایرانی آشنا شدم که او ایده اصلی را به من داد و گفت فرش گرد بباف.
این برخورد مسیر زندگیاش را برای همیشه دگرگون میکند. در آن دوران در ایران فرش گرد بافته نمیشد و کیفیت تولید فرش و رنگبندیها هم مناسب نبود. او به اسفنجان بازمیگردد و در اولین فرصت وامی ۶۰ هزارتومانی از بانک گرفته و با پساندازی که داشت کارگاهی اجاره و چندین دار قالی برپا میکند. دستگاهها و ابریشم موردنیاز خود را اقساطی میخرد و قدم در راه مسیر تازهای که برای خود برگزیده بود، میگذارد.
در زمان کمی فرشهای گرد عظیم زاده در سفر دو تاجران ایرانی مقیم آلمان به اسفنجان خریداری شد. عایدی او از سرمایه ۱۰۰ هزارتومانی که ۸۰ هزار تومانش قرض بود و یک کارگاه اجارهای، ۱۲ میلیون ۵۰۰ هزار تومان بود. برای درک ارزش ریالی این مبلغ در آن سال همین بس که میشد با ۵۰۰ هزار تومان در تهران، آپارتمانی کوچک خرید. معاملهای که نقطه عطفی برای صادرات فرشهای عظیم زاده به آلمان، ایتالیا، سوئیس، انگلیس، بلژیک و دیگر کشورها شد.
پس از آن هر سفر ایده و نگاهی نو در پی داشت. شناخت سلیقههای مشتریان، بازدید از موزهها و الهام و تلفیق طرحها حاصلی بود که از هر سفر برای عظیم زاده برداشت میشد.
منبع : خانه سرمایه
عالی بود
ایشون واقعا انسان فوق العاده ای هستن و الگوی موفقیت
سلام
ممنون از توجه شما