یک سوال Latest سوالات

  1. یکی از قوانین علمی که طی طول تاریخ تغییر کرده نظریه های مرکزیت زمین و خورشید بوده که مرکز جهان رو زمین یا خورشید می دانستند و طی تاریخ با نظریه های بعدی جایگزین شده اند. در ادامه این دو نظریه را برای شما آورده ام. نظریه مرکزیت زمین نظریه زمین مرکزی (به انگلیسی: Geocentrism) توضیح حرکت سیارات را با دادامه مطلب ...

    یکی از قوانین علمی که طی طول تاریخ تغییر کرده نظریه های مرکزیت زمین و خورشید بوده که مرکز جهان رو زمین یا خورشید می دانستند و طی تاریخ با نظریه های بعدی جایگزین شده اند. در ادامه این دو نظریه را برای شما آورده ام.

    نظریه مرکزیت زمین

    نظریه مرکزیت زمین

    نظریه زمین مرکزی (به انگلیسیGeocentrism) توضیح حرکت سیارات را با دشواریهای بزرگی مواجه کرد. حرکت سیارات در واقع مانند حرکت خورشید و ماه در آسمان یکنواخت نیست و گاهی تندتر و گاهی کندتر انجام می‌شود. گاهی نیز این حرکات بازگشتی هستند. بطوری که مدار سیارات در آسمان به صورت منحنی‌های پیچیده حلقوی نمایش می‌دهد. اینک چنین وضعی با طرح جا افتاده ارسطو مبنی بر حرکات دایره‌ای بطلمیوس را به یک نبوغ فکری واداشت. او حرکت غیر یکنواخت سیارات را با آموزه‌های ارسطویی مبتنی بر حرکت دایره‌ای یکنواخت هماهنگ ساخت. وی معتقد بود: سیاره محیط دایره‌ای کوچک موسوم به اپی سیکل یا دایره مسیر را دور می‌زند؛ و مرکز این دایره روی دایرهٔ بزرگتر (دایرهٔ راهبر) قرار داشته و به گرد زمین می‌گردد. بطلمیوس بدین نحو کلیه حرکات را در آسمان توصیف کرد و در کتاب المجسطی به صورت زیر خلاصه نمود:

    1. زمین در مرکز عالم است و در برابر گنبد آسمان نقطهٔ کوچکی است.
    2. گنبد مستدیر آسمان با ستارگانی که بر آن چسبیده‌اند در هر شبانه روز یک دور از مشرق به مغرب به دور زمین می‌چرخد. خورشید، ماه و سیارات حرکاتی مضاف بر این نیز انجام می‌دهند.
    3. خورشید در هر سال مضافاً دوری به دور زمین را طی می‌کند.
    4. سطح مدار خورشید منطقه البروج نامیده می‌شود و قایم بر آن با محور دوران گنبد آسمان زاویه ۲۳٫۵ درجه می‌سازد.
    5. ماه و سیارات در منطقه البروج در حرکتند.
    6. ماه در مداری دایره‌ای به گرد زمین می‌چرخد.
    7. سیارات بر دایره‌های مسیر در حرکتند و دایره مسیر بر دایره راهبر به دور زمین در گردش است.

    نظام خورشید مرکزی کوپرنیکی

    نظام خورشید مرکزی کوپرنیکی

    اعتقاد به مرکزیت داشتن زمین تا روزگار پیش از کوپرنیک به‌غایت همه‌گیر و مورد قبول بوده‌است. چنان‌که مشاهده می‌کنیم در ادبیات زبان‌های مختلف عباراتی مانند «چرخ نیلوفری» یا «گردان سپهر» و مانند آن بسیار پربسامد به کار می‌رفته و هنوز هم به کار می‌روند.

    برخلاف آنچه در منابع غربی آمده‌است، کوپرنیک اولین کسی نبود که به مدل خورشید-مرکزی اعتقاد داشت. قبل از او دانشمندان بسیاری از شرق به ناکارآمدی مدل بطلمیوسی پی برده بودند و مدل خورشید مرکزی را پیشنهاد داده بودند. آریابهاتا ریاضیدان و منجم بزرگ هندی در اوایل قرن ششم میلادی در کتاب خود که آریابهاتیا نامیده می‌شود، به تبعیت از اسلاف هندی خود، مدل خورشیدمرکزی را ارائه نمود و تأکید کرد که زمین علاوه بر چرخش به دور خورشید، به دور خود نیز می‌چرخد. همچنین مشاهده می‌کنیم که وی حتی به بیضی بودن مدار سیارات به دور خورشید نیز اشاره می‌نماید.

    اگر چه کوپرنیک اولین کسی است نظریه مرکزیت خورشید را فرمول‌بندی دقیق ریاضی و هندسی نمود، ولی سابقه این نظریه به سده‌ها پیش از وی بازمی‌گردد؛ فیلولائوس فیلسوف یونانی قرن چهارم پیش از میلاد و یکی از شاگردان فیثاغورث نخستین کسی است که قائل به حرکت وضعی زمین (چرخش زمین به دور خود) شد. پس از او هراکلیدس پونتسی فرضیه حرکت انتقالی زمین (چرخش زمین به دور یک کانون مشخص) را مطرح کرد. آریستارخوس ساموسی فیلسوف و منجم قرن سوم پیش از میلاد با ترکیب نظریه‌های این دو، اولین نظریه خورشید مرکزی را پیشنهاد کرد. در نظر او خورشید به‌طور ثابت در مرکز عالم جای می‌گیرد و زمین و سیاره‌های دیگر در مسیری کاملاً مدور به دور آن می‌چرخند؛ ولی نظریات خورشید مرکزی قبل از کوپرنیک، بدون اینکه به محاسبات ریاضی و هندسی و طراحی مدل‌های هر سیاره منجر شود، ارائه شده بود. در نتیجه پذیرش آن اصلاً معقول و منطقی نبود.

    منبع: ویکی پدیا

    کوچک کردن